اشعار امیر خسرو دهلوی
آثار و اشعار شاعران بر اساس سبک شعری ، متن ادبی و دل نوشته هاي خودم و ...

 صبا آمد ولی دل باز نامد           

صبا آمد ولی دل باز نامد           

غریب ما به منزل باز نامد


دل مارفت با محمل نشینی       

 رود جان هم که محمل باز نامد


به عشقم مست بگذارید زیراک  

کس از میخانه عاقل باز نامد

نصیحت زندگان را کرد باید         

کز افسون مرغ بسمل باز نامد

****************************

باغ در ایام بهاران خوش است

باغ در ایام بهاران خوش است

موسم گل با رخ یاران خوشست

چون گل نوروز کند نافه باز

نرگس سرمست در آید به ناز


****************************

عشق

جهان بی عشق سامانی ندارد

فلک بی میل دورانی ندارد

نه مردم شد کسی کز عشق پاکست

که مردم عشق و باقی آب و خاکست

چراغ جمله عالم عقل و دینست

تو عاشق شو که به ز آن جمله اینست

اگر چه عاشقی خود بت پرستیست

همه مستی شمر چون ترک هستیست

به عشق ار بت پرستی دینت پاکست

وگر طاعت کنی بی عشق خاکست

نئی کم زان زن هندو در نیکوی

که خود را زنده سوزد بر سر شوی

تو کز عشق حقیقی لافی ای دوست

خراش سوزنی بنمای در پوست

تو کز بانگ سگی از دین شوی فرد

نداری شرم از این ایمان بی درد

چو قمری را دهی بی جفت پرواز

ز بستان در قفس رغبت کند باز

کبوتر در هوای یار چالاک

فرو افتد ز ابر تیره بر خاک

ترا گر پای در سنگی براید

چو بی‌دردی ز دردت جان براید

فدای عشق شو گر خود مجازیست

که دولت را درو پوشیده رازیست


****************************


ابر می بارد و من می شوم از یار جدا

ابر می بارد و من می شوم از یار جدا

چون کنم دل به چنین روز ز دلدار جدا  

ابر و باران و من و یار ستاده به وداع

من جدا گریه کنان ، ابر جدا ، يار جدا

سبزه نوخيز و هوا خرم و بستان سرسبز

بلبل روي سيه مانده ز گلزار جدا

اي مرا در ته هر بند ز زلفت بندي

چه كني بند ز بندم  همه يكبار جدا

ديده ام بهر تو خونبار شد اي مردم چشم

مردمي كن مشو از ديده خونبار جدا

نعمت ديده نخواهم که بماند پس از این

مانده چون ديده از آن نعمت ديدار جدا


مي دهم جان ، مرو ازمن ،وگرت باور نیست

بيش از آن خواهي بستان و نگهدار جدا


حسن تو دير نماند چو ز خسرو رفتي

گل بسي دير نماند چو شد از خار جدا


****************************

 




تاريخ : چهار شنبه 15 مرداد 1393برچسب:, | 12:17 | نويسنده : زهره |